تکیه مطّلعان بر مساند علمی
در میان طلبه ها مشهور است که اگر یکی از مراجع تقلید توانسته باشد بین چند حوزه مشهور درس خوانده باشد و تدریس کرده باشد، دامنه فکری او بالاتر می رود. مثلاً اگر چند مرجع در شرایط مساوی علمی و اخلاقی باشند اما یکی از آنها در مدرسه های مختلف قم و مشهد و نجف سیر کرده باشد، وسعت آشنایی علمی او با آراء مختلف معاصر بیشتر است زیرا سلیقه های مختلف و متنوعی را دیده و نزد علمای دارای مکتب های متفاوت معرفتی بیشتری درس خوانده است و با فضای پر دامنه تری از جامعه علمی آشناست.
این قضیه می تواند در مقایسه چندین استاد از یک رشته نیز تعمیم داده شود. استادی که فقط در دانشگاه خود رفت و آمد داشته و در حد همان چند سال مدرک گیری البته با زحمت درس خوانده و مدرک گرفته و الان بر مسند استادی تکیه زده است. استادی که هم حوزه علمیه را درک کرده و هم دانشگاه را که خود دارای مراتبی است یعنی برخی حوزه می روند و مثلا سطح سه و چهار را می گیرند و سپس به دانشگاه برای تدریس منتقل می شوند؛ برخی از سطح سه به دوره دکتری در دانشگاه می روند. برخی نیز هر دو را باهم شروع می کنند یعنی مثلاً دوران لیسانس خود را توأم با تحصیلات حوزوی شروع می کنند و دکترای دانشگاهی خود را همراه با سطح چهار حوزوی به پایان می رسانند.
گرچه هر کدام دارای مزیت و معایبی است اما اگر بخواهیم شخصی را برای استادی با توجه به وسعت نظر علمی در نظر بگیریم، فرد آخر مناسب تر است.
اما در دانشگاه های غیر انتفاعی و بعضاً دولتی، دیدیم و شنیدیم که چنین شایسته سالاری هایی نیست. فلان نماینده و فلان معاون فلان کشور (نه کشور ما خدایی ناکرده) برای برخی اساتید که شایسته اند اما نه نسبت به آن نفرهای دیگر، سفارشاتی انجام می گیرد که مهم نیست شیوه تدریسی و مکاتب علمی که طرف در کلاس خرج کند بلکه مهم درآمد زایی برای فلان دانشگاه غیر انتنفاعی کشور بووووووووووووووق و حتی شنیده شده در فلان دانشگاه مادر دولتی(نه خدایی ناکرده هیچکدام در کشورما نیست ها).
به نظر می رسد عدم رعایت تقوا در انتخاب اساتید و به قول عوام، پارتی بازی، زدو بندهای سیاسی و اقتصادی و فامیلی به خصوص در دانشگاه های خصوصی که یک نفر مؤسس است و هیأت رئیسه و هیات جذب استاد و پسران و دختران و همسر و دیگر اقوامش هم هر کدام پستی در آن نان خانه دارند.
گرچه برخی خیال کرده اند روزگار، روزگاری است که همیشه پشت به زین است البته در این دنیا. اما بالاخره دنیای دیگری نیز هست که حساب می کشند از ساعت به ساعت و ترم به ترم و دانشجو به دانشجو و استاد به استاد و تومان به تومانش که تمامی رانت خواری های علمی و پزوهشی (اصطلاح جدید) نیز فاش می گردد و مترتکب آن رسوا می گردد.
نتیجه این است که همیشه دزدان و چپاول گران ظاهری بیت المال آنان هستند که دکل نفتی غیب می کنند و میلیاردها از مال مردم را پول شویی کرده و به جیب می زنند و رفیق دزدها و شریک قافله ها هیچگاه نمی گذارند که عدالت به نحو وافی اجرا گردد. اما دزدانی نیز در لباس علم و پژوهش وجود دارند که به دلیل منافع شخصی، فامیلی، حزبی، نمی گذارند غیر خودشان در مسند تدریس بیاید و به سبب منفعت مالی، پژوهش های مصوب و سفارشی ارگانها و نهادها یا پروژه های خصوصی به اهلش برسد بلکه آن را حیاط خلوتی برای دوران بازنشستگی خود و خانواده خود و حزب خود به نام پژوهشکده و ... و برخی نیز کمک درآمدی به آن درآمد ماهانه 5 میلیون به بالای خود می دانند و گاهی از آن به عنوان یک اهرم فشار شأن اجتماعی استفاده می کنند وگرنه او همان پالان دوزی است که با جور شدن تیر و تخته به این مسندها تکیه زده است.(البته که این مطالب همه بر سرزمین های کفر صدق می کند و اینجا خدا را شکر نیست)
به آرزوی همه گیر شدن عدالت در سراسر گیتی.